آیا هنوز وقت آن نرسیده که با خدا آشتی کنیم ؟

ن : ف م

مهرباني خداوند

 

روايت کنند مردي را که، هفتاد سال يا صنم (نام بت) گفته بود، يکبار از زبانش اشتباهاً ياصمد «اي بي نياز» صدا برآمد خداوند توجهي به حال او نمود.

ملايکه عرض کردند خداوندا، اين مرد هفتاد سال يا صنم گفت: يکبار آنهم اشتباهاً نام تو را (ياصمد) به زبان آورد، او را قبول درگاهت نمودي!؟

خداوند فرمود: شما نمي دانيد که من هفتاد سال منتظر بودم تا بنده ام نام مرا صدا کند، حال که من را خوانده است شرط دوستي نيست که او را نپذيرم.



:: موضوعات مرتبط: یاد خــدا،آرامش بخش دلهــا، ،


ن : ف م

كم ترين سپاسگزاري





أدنَى الشُّكرِ رُؤيَةُ النِّعمَةِ مِنَ اللّه  مِن غَيرِ عِلَّةٍ يَتَعَلَّقُ القَلبُ بِها دُونَ اللّه عَزَّوَجَلَّ والرِّضا بِما اُعطىَ وألاّ تَعصيَهُ بِنِعمَتِهِ و تُخالِفَهُ بِشَى ءٍ مِن أمرِهِ ونَهيِهِ بِسَبَبِ نِعمَتِهِ؛

كم ترين سپاسگزارى، اينست كه انسان نعمت را مستقيما از خدا بداند و جز او علتى براى آن نداند و نيز به آنچه خداوند عطايش كرده، خرسند باشد و با نعمت او مرتكب گناه وى نشود و نعمت خدا را وسيله مخالفت با امر و نهى او قرار ندهد.



امام صادق عليه السلام



:: موضوعات مرتبط: شکر، داستــان،حـدیث،آیـــه، ،


ن : ف م

عجز شيطان در فريب پنج طايفه


شيطان گفته است كه من از فريب دادن پنج طايفه عاجزم، غير از اين پنج طايفه بقيه مردم در اختيار من هستند.

اول: كسى كه در همه كارهايش بر خدا توكل كند و به ريسمان الهى چنگ زند.

دوم: آن كه شب و روز ذكر و تسبيح خدا گويد.

سوم: بنده اى كه هر چه براي خود مي پسندد براي برادر مومن خود هم بپسندد.

چهارم: آن كه وقتى مصيبت و بلايى بر سرش آيد جزع و فزع نكند.

پنجم: كسى كه راضى به قضا و قدر الهى باشد و اندوه روزى نخورد.

 

امام صادق عليه السلام
بحار، ج 73، ص 351



:: موضوعات مرتبط: شیطان، داستــان،حـدیث،آیـــه ، ،


ن : ف م

 

در نمـــــاز تـو خــدايا بـدنـم مي لــرزد

چون به لب نام تو آرم سخنم مي لرزد

يــادم از بــار گنـه آيد و سر منزل مرگ

وز غم اين ره بي توشـه تنم مي لرزد

 



:: موضوعات مرتبط: نمـاز،شـاهراه ارتباط با خـدا، شعر،جمله زیبا ، ،


ن : ف م

خدا مرهم تمام دردهاست

 

خــــــــدا مـرهــم تمــام دردهــاست؛

هر چه عمق خراش هاي وجودت بيشتر باشد؛

خدا براي پر کردن آن، بيشتر در وجودت جاي مي گيرد

 



:: موضوعات مرتبط: یاد خــدا،آرامش بخش دلهــا، شعر،جمله زیبا ، ،


ن : ف م

خداي مهربانم، دوستت دارم ...

گفتم: خدايا؛ در زندگانيم دقايقي بود که هوس مي کردم سر سنگينم را که پر از دغدغة ديروز بود و هراس فردا، بر شانه هاي صبورت بگذارم، آرام برايت بگويم و بگريم، در آن لحظات شانه هاي تو کجا بود؟

گفت:عزيزترينم، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگي، بلکه در تمام لحظاتي كه بر من تکيه کرده بودي، من آني خود را از تو دريغ نکرده ام …

گفتم: پس چرا راضي شدي من براي آن همه دلتنگي، اينگونه زار بگريم؟

گفت: عزيز من، اشک تنها قطره اي است که قبل از آنکه فرود آيد عروج مي کند، اشکهايت به من رسيد و من يکي يکي بر زنگارهاي روحت ريختم تا باز هم از جنس نور باشي و از حوالي آسمان ...

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگي بود که بر سر راهم گذاشتي؟

گفت: بارها صدايت کردم، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايي نمي رسي، تو هرگز گوش نکردي و آن سنگ بزرگ، فرياد بلند من بود که از اين راه نرو که به ناکجا آباد هم نخواهي رسيد.

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتي؟

گفت: روزيت دادم تا صدايم کني، چيزي نگفتي، پناهت دادم تا صدايم کني، چيزي نگفتي، مي خواستم برايم بگويي و حرف بزني، آخر تو بنده ي من بودي چاره اي نبود جز نزول درد که تنها اينگونه شد تو صدايم کردي ...

گفتم: پس چرا همان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندي؟

گفت: اول بار که گفتي خدا، آن چنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خدا گفتن تو را نشنوم، تو باز گفتي خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر، من مي دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمي کني وگرنه همان بار اول شفايت مي دادم ...

گفتم: خداي مهربانم، دوست دارمت …

گفت: عزيز تر از هر چه هست، من دوست تر دارمت ...



:: موضوعات مرتبط: یاد خــدا،آرامش بخش دلهــا، گفتگوی خالق و مخلوق، ،


ن : ف م


يافته هايت را با باخته هايت مقايسه کن؛

اگر خدا را يافتي، هر چه باختي مهم نيست ...

 



:: موضوعات مرتبط: یاد خــدا،آرامش بخش دلهــا، شعر،جمله زیبا ، ،


ن : ف م

خواب ديدم، خواب اينكه مرده ام

خواب ديدم، خواب اينكه مرده ام
خواب دیدم خسته و افسرده ام

روی من خروارها از خاک بود
وای قبر من چه وحشتناک بود

تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت

آمدند از راه نزدم دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک

یک ملک گفتا بگو نام تو چیست
آن یکی فریاد زد رب تو کیست

در میان عمر خود کن جستجو
کارهای نیک و زشتت را بگو

دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود
دست و پایم بسته در زنجیر بود

ناگهان الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای رحمت باز شد

مردی آمد از تبار آسمان
نور پیشانیش فوق کهکشان

چشمهایش زندگانی می سرود
درد را از قلب آدم می زدود

بر سرش دستار سبزی بسته بود
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود

صاحب روز قیامت آمده
گویی از بهر شفاعت آمده

سوی من آمد مرا شرمنده کرد
 مهربانانه به رویم خنده کرد

گفت آزادش کنید این بنده را
خانه آبادش کنید این بنده را

اینکه اینجا این چنین تنها شده
کام او با تربت من وا شده

مادرش او را به عشقم زاده است
گریه کرده بعد شیرش داده است

بارها بر من محبت کرده است
سینه اش را وقف هیئت کرده است

سینه چاک آل زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است

خویش را در سوز عشقم آب کرد
عکس من را بر دل خود قاب کرد

اسم من راز و نیازش بوده است
خاک من مهر نمازش بوده است

بارها لعن امیه کرده است
خویش را نذر رقیه کرده است

تا که دنیا بوده از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده

حرمت من را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با عباس داشت

گریه کرده چون برای اکبرم
با خود او را نزد زهرا می برم

هرچه باشد او برایم بنده است
او بسوزد صاحبش شرمنده است

در قیامت عطر و بویش می دهم
پیش مردم آبرویش می دهم

باز بالاتر به روز سرنوشت
می شود همسایه من در بهشت

آری آری هرکه پا بست من است
نامه ی اعمال او دست من است

امیرحسین میرحسینی



:: موضوعات مرتبط: شعــر، زندگی دنیوی و اُخروی ومرگ، ،


ن : ف م

خاکم کنید در حرم کربلا حسین


از لحظه ای که با تو شدم آشنا حسین

احساس می کنم که شدم از شما
حسین

وقت تولّدم که مؤذّن مرا گرفت
در گوش من به جای اذان گفت: یا حسین

آسوده خاطرم ز عذاب و فشار قبر
آنجا حساب آن دو ملک هست با حسین

رغبت نمی کنم که روم جای دیگری
وقتی که هست نزد تو دارالشّفا حسین

هر کس برای ماتم تو گریه می کند
باشد به زیر پرچم خیرالنسا حسین

هر کس که خرج کرده خودش را برای تو
ترسی ندارد از غم روز جزا حسین

دارم امید این که شما بعد مردنم
خاکم کنید در حرم کربلا حسین

نزدیک یازده شب است آقا گذشته است
امّا نددیده ام رخ صاحب عزا حسین

امشب بیا دعا بنما منتقم رسد
تا که شوم ز مهر تو حاجت روا حسین

محمد فردوسي

http://mahdivahidi.loxblog.ir



:: موضوعات مرتبط: شعــر، اشعارشهادت ائمّه(ع)، ،


ن : ف م

باید اهل محاسبه باشیم


ما باید اهل محاسبه باشیم، هر چند اهل توبه نباشیم،

خود محاسبه مطلوب است

اگر بدانیم فلان روز حسینـى و فلان روز یزیدى هستیم،

بهتر از اینست که اصلاً ندانیم یزیدى هستیم یا حسینى

بـايـد اهـل محـاسبه باشيم

به اين اميد كه ممكنست سرانجام روزى به خود بیاییم

و بـخــواهیم تــوبـــــه کنیـم


آیت الله بهجت



:: موضوعات مرتبط: اخــلاق، ،