کلبه ای در حال سوختن
آیا هنوز وقت آن نرسیده که با خدا آشتی کنیم ؟

ن : ف م

کلبه ای در حال سوختن


تنها نجات يافته کشتي ، اکنون به ساحل اين جزيره دور افتاده ، افتاده بود . او هر روز را به اميد کشتي نجات ، ساحل  و افق را به تماشا مي نشست . سرانجام خسته و نا اميد ، از تخته پاره ها کلبه اي ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن لختي بياسايد . اما هنگامي که در اولين شب آرامش در جستجوي غذا بود ، از دور ديد که کلبه اش در حال سوختن است و دودي از آن به آسمان مي رود .

بدترين اتفاق ممکن افتاده و همه چيز از دست رفته بود . از شدت خشم و اندوه در جا خشک اش زد . فرياد زد : « خدايــــــــــــا ! چطور راضي شدي با من چنين کاري بکني ؟ »
صبح روز بعد با صداي بوق کشتي اي که به ساحل نزديک مي شد از خواب پريد . کشتي اي آمده بود تا نجاتش دهد .

مرد خسته ، و حيران  از نجات دهندگان پرسید : چگونه مرا یافتید؟ آنها گفتند : با آتشی که روشن کردی و علامت دادی .

 

 "عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏"

 

چه بسیار شود که چیزی را شما ناگوار شمارید

ولی به حقیقت خیر و صلاح در آن بوده

و چه بسیار چیزی را که دوست دارید

و در واقع شر و فساد شما در آن است

و خدا به مصالح امور داناست

و شما نادانید

( سوره بقره آیه 216)
 



نظرات شما عزیزان:

سهيلا
ساعت16:25---7 اسفند 1390
چه جالب هم اسم من يكي قبلا نظر گذاشته.جالب بود.

نازنين
ساعت12:58---20 بهمن 1390
خيلي قشنگ بود.چقدرخوبه.

محمد
ساعت12:49---2 بهمن 1390
قشنگ ترين آيه اي كه مي توان درباره انسان ناشكر بگيم همينه.

همش كفرنعمت ميكنيم.

عالي بودپاسخ:ممنون.


سهيلا
ساعت13:36---24 دی 1390
داستان خيلي قشنگيه.واقعيت هم همينه.ماها در مورد اتفاقات زود عكس العمل نشون ميديم و به خدا شك داريم.

موفق باشي

پاسخ:سلامت باشی عزیزم.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: تـوکـل،تسـليم،امـيد،حکمت، داستــان،حـدیث،آیـــه، ،
:: برچسب‌ها: داستان درباره حکمت خدا, داستان زیبا, کلبه ای در حال سوختن,